فیلم سخنرانی دکتر محمدرضا سنگری
*
فایل صوتی سخنرانی دکتر محمدرضا سنگری
*
سخنرانی دکتر محمدرضا سنگری در سی و پنجمین سالروز شهادت
عارف واصل شهید سیدرضا پورموسوی
اعوذو بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا مَولایَ یَا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
السَّلامُ عَلى المُرَمَّلِ بالدِّمَاءِ، السَّلامُ عَلى المَهْتُوكِ الخِبَاءِ
السَّلامُ عَلى مَسْلُوبُ الْعِمامَةِ وَالرِّداءِ
السَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ السَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ
أَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَکَتْهُ مَلائِکَهُ السَّمآءِ
سلام و صلوات و تحیت الهی تقدیم به جانهای منوّر، معطر و مطهری که اینک در گرداگردشان ملائک الهی پرواز میکنند؛ خفتگان در خلوت دوست، عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ، فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ. سلام بر آنان که راه را خوب فهمیدند، خوب پیمودند، و آغوش باز محبوب پذیرای آنها شد. و خداکند که ما رهروان لایق و عاشق و صادق برای آن بزرگواران باشیم. تبریک و تهنیت عرض میکنم ورود به دو عید بزرگ، هم عید طبیعت و عید فطرت و معنویت و شب حضور در ضیافت الهی، حضور در ضیافت شهیدان عزیز اینان که مقربان بارگاه الهی هستند.
در این مجال کوتاهی که محضر شما بزرگواران هستم و قصد تصدیع طولانی ندارم؛ میخواهم چند خصوصیت و ویژگی را از عزیز دلمان این شهید بزرگوار سیدرضا خدمت شما بزرگواران، آن قدر که من درک کردم ایشان را و هم نفس ایشان بوده ام. فرصت هایی با ایشان خلوت میکردم، تنها بودیم. چه در موقعیتهایی که در منزل، من ایشان را میدیدم و چه احیاناً در جاهایی دیگر مثل بقعه متبرکهی علیمالک علیهالسلام. میخوام یکی دوسه تا نکته اساسی و مهم را مطرح بکنم که یک وجه عبرت و درس هم برای همه ما باشد. یادم است یک بار که من با ایشان تنها نشسته بودم و بحث، بحث دنیا بود و معمولاً یکی از موضوعاتی که موضوعات محوری آموزههای دینی ما، ذَم دنیاست. نه دنیایی که میتواند معبر باشد، دنیایی که مقصد شود و ما گم بکنیم که مسافر کجاییم. وقتی با ایشان صحبت میکردم من به این بیت که این بیت محبوب حضرت رضا علیهالسلام بوده و ظاهرا ائمه دیگر هم این بیت را خیلی دوست داشتند خیلی به آن علاقمند بودند؛ این بیت را من خدمت ایشان میخوندم و آن بیت اینه که: يا أهلَ لَذّاتٍ الدنيا لا بقاءَ لها، إنَّ اغتِراراً بِظِلٍّ زائلٍ حُمْقٌ. فک کنم معناش روشن باشد: (یا اهل لذات الدنیا لا بقاء لها) لذتهای دنیایی پایدار نیستند زود تمام میشوند، کدام کامروایست که به تلخ کامی پیوند نخورد. کدام لبخند است که به اندوه منجر نشود. کدام داشتن است که به نداشتن نپیوندد. دنیا واقعیتش همین است. و ما این جا کنار این خفتگان عزیز البته بافاصله اندک از شهیدان عزیزمان که بسیار آدمها بودند که اینجا یک عمر لذت بردند که البته لذت آنها همیشه توعم ، عیش شان با نیش همیشه همراه بوده و اینک رفتند. و این مدت کوتاه را بهش دل نبستند، آنهایی که دل بستند الان در چه موقعیتی هستند و آنان که دل کندند که البته دل کندن سخت است. گفت مثل جان دادن است دل کندن، عوضش دل سپردن آسان است. دل سپردن خیلی آسان است. دل کندن خیلی دشوار است. جان گشاید سوی بالا بالها، در زده تن در زمین چنگالها. آنهایی که میتوانند این چنگالها را از خاک در بیاورند و به این سایهها دل نبندند إِنَّ اِغْتِرَاراً بِظِلِّ زَائِلٍ حُمْقٌ آنهایی که به این سایههای ناپایدار دل میبندند نشانه حماقت آنهاست. به اینجا مشغول شدن گواه بلاهت و نادانی و کج اندیشی انسان است. وقتی یک گستره بینهایت پیش روی ماست و ما باید برای آنجا اندیشه کنیم، فکر کنیم، زاد و توشه داشته باشیم. امام حسن مجتبی علیهالسلام همیشه وقتی میرسید درب مسجد، بدنش میلرزید و میگفت: وای وای، آه آه، مِن قِلَّةِ الزّادِ چقدر اندوختهها کم است و چقدر سفر بُعد و طول دارد، این سفر طولانی را چقدر ما برایش آمادگی باید داشته باشیم و اندوخته داشته باشیم.
وقتی این سخن با سیدرضا مطرح شد؛ صحبت این شد حالا باید چه کار بکنیم ما برای این که کنده بشیم؟ چکار باید بکنیم؟ راه چیست!؟ آنجا چندتا راه حل مطرح شد. الان سایه روشن آن بحثها و گفتگوها در حافظه من هست که میخوام مطرح بکنم. یکی این بود که ما سعی کنیم طعم امام زادهها را بچشیم، این یک پیشنهاد بود. الانم خدمت شما دوستان عزیز پیشنهاد میدم خدمت خواهران بزرگوار خودم، برادران خودم پیشنهاد میدم. خدایش رحمت کند، آیت الله بهجت(ره) میگفتند: هر امام زاده یک طعمی دارد. اینان میوههای شاخسار وجود نازنین پیغمبرند. هر میوهای یک طعمی دارد. شما هم میدانید حتی اگر یک درخت ما میوههایش را بچینیم هیچ میوهای شبیه میوه دیگر نیست. نه در طعم، نه در رنگ، نه در اندازه؛ هیچ کدام شبیه یکدیگر نیستند، چون در کار خدا تکرار وجود ندارد، لا تَکرارَ فِی التَّجَلّی
این برنامه شد یکی از برنامههای آقاسیدرضا و آن هم این بود که به امام زادهها سر بزند و سعی کند در آنجا خلوت انتخاب بکند. دوستان عزیز ، ما داریم وارد ماه مبارک رمضان میشویم ، یکی از برنامههایی که ما باید برای خودمان داشته باشیم خلوت گزینی ست، گاهی وقتها خودتون را جدا کنید. بروید یک فرصت کوتایی خلوت یک امام زاده را میتوانید بروید. حضرت سبزقبا علیهالسلام، میتوانید بروید شاهرکنالدین علیهالسلام، که ایشان (سیدرضا)خیلی دوست داشت و ارتباط داشتند، میتوانید همین علیمالک را، میتوانید همین محمدبنجعفرعلیهالسلام را ، الحمدالله هیچ شهری در مجموعه خوزستان به اندازه دزفول امامزاده ندارد، ما با وفور امامزادگان بهره مندیم و خود این نشان دهنده این است که چه پشتوانه ی معنوی ای شهر دزفول دارد، ایشان (سیدرضا) از این مجال و از این فرصت استفاده میکرد، میرفت خلوتی انتخاب میکرد، حتی گاهی وقتها زیرزمین را، شما میدانید بسیاری از این امامزادهها زیر زمینند؛ خود حضرت سبزقبا را شاید خیلی از مردم شهر ما آن قسمت پایین را تشریف نبرده باشند سر مزار اصلی. آن را گاهی اوقات انتخاب میکرد میرفت آنجا توی یک موقعیتی قرار میگرفت. من یک بار به ایشان گفتم یک مُحرمی من رزقم این شد که گفتم: یا اباعبدالله یک خلوت برای من در این شلوغی روز محرم فراهم کن. من دیدم یک کسی آمد و صدام زد، دست مرا کشید و گفت بیا بیا و مرا بُرد همین زیرزمین حرم و در اونجا من قرار گرفتم و خلوتی بود و تنهایی در آن فضای شلوغ. ایشان همیشه این را طلب میکرد و برای او هم (فراهم) میشد چون این زمینه را برای خودش فراهم کرده بود. این نکته اول.
بنابراین از شما دوستان عزیز خودم تقاضا میکنم محضر این امامزادگان را دریابید از آنها استفاده کنید. گاهی وقتها بروید خلوتی انتخاب بکنید دو رکعت نماز بخوانید، توسلی پیدا بکنید، اینها واسطههای فیض ربّانیاند که ما باید از آنها بهرهگیری و استفاده کنیم. من میدانم یک روزی امامزادگان گِله خواهند کرد از شما، از ما، از همشهریان، که چرا سراغ ما نیامدید؛ چرا ما را در نیافتید. بودن در آن فضا خودش تأثیرگذار است چون آنجا فرشتگان خدا حضور دارند. بدانید که به هرحال ملائک در حرم اینها حضور دارند و ما هم وقتی زیارت نامه را می خوانیم، یکی از قسمت هایی که اذن میگیریم اذن از ملائکهای است که در آنجا حضور دارند. از آنها اذن میگیریم که وارد حرم بشویم. بودن در آن فضا سازنده است برای ما. حتی دوستان عزیز گاهی اوقات دست بچههایتان رو بگیرید ببرید اونجا، همراه خانواده بروید پنج دقیقه ده دقیقه اونجا بنشینید و بهرهگیری و استفاده بکنید. یکی از برنامههای آقاسیدرضا همین بود. برادر بزرگوارشان میتوانند شهادت بدهند در این زمینه یا کسانی از دوستانی که با ایشان ارتباط داشتند.
نکته دوم و ویژگی دومی که آقاسیدرضا داشت، بحث توسل ایشان بود. هم توسلش به ساحت حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام، هم به ساحت حضرت موعود؛ حضرت صاحب العصر و الزمان روحی فدا. یک تقیدی داشت نسبت به اینها چه در سلام دادن و .. ، یک بحثی بود که ماهم گاهگاه داشتیم. من گفتم حتی تو خیابون گاهی وقتها راه میری دستت را به سینهات بگذار و سلام بده. چون به ما گفتن به ارتفاعی که رسیدی، من گاهی وقتها به ایشان میگفتم ببین از اینجا که میروی بالا، میرسی به سرباز گمنام امام زمان روحی فدا ، نمیدونم دوستان عزیز میروند آنجا را زیارت میکنند یا نه، یا کسی اصلا آشنا هست با آنجا یا نه، وقتی میگفتم ببین توی این شیب الان قرار گرفتی ، به ما گفتند هر وقت خواستی به اباعبدالله سلام بدهی در ارتفاع قرار بگیرید، گفتم: در این ارتفاع که قرار میگیرید سلامت رو بده. دستت را به سینهات بگذار و سلام بده. دوتا فرشته مسئولیت دارند که سلام ات را به محضر حضرت اباعبدالله برسانند، یکی فطرس هست و دیگری دردائیل. دردائیل سلام شما را به محضر حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام میرساند.
ایشان این تقید را هم داشت و این ارتباط رو ، زیارتنامه خواندن را داشت و به خصوص نسبت به مولا صاحب الزمان ، این از خصوصیتی بود که خدایش رحمت کند حاج ملا محمدجواد تدیننژاد که برادر عزیزم در زمزمه قسمتی از کتاب زلال خانم لیلا محمدی اشاره به این کردند. این قسمتی که معمولاً داشته میخواهم خواهش کنم شما هم به عنوان یک درس امشب می خواهم مطرحش بکنم، ایشان سعی میکرد که یک خلوتی انتخاب بکند و با مولا زمزمه کند، من همیشه میگفتم به ایشان «اینقدر زمزمه کن تا صدای او را بشنوی و بتوانی کم کم به حضور برسی». گفتم در پی ظهور مباش در پی حضور باش وقتی آقا ظهور پیدا بکنند، در ظهور همه او را میبینند. بَعد منفیها ، جنایتکاران ، همه جنایت کاران هم زنده خواهند شد و در حضور او خواهند بود. شهدا هم زنده میشوند. شما میدانید که شهدا حتما در عصر ظهور زنده خواهند شد، برمیگردند، چون باید حتماً موت براشون اتفاق بیفتد، بنده این نکته را شاید چند بار برایتان گفته ام؛ وقتی خداوند در قرآن میفرمایند، الان آقای سیدرضا پورموسوی (برادرزاده شهید سیدرضا پورموسوی که قاری قرآن ابتدای مراسم بودند) هم خوندن آیاتی را که به من گفتند: که به مبارکه اسم ایشون(شهید) ، اسم سیدرضا را برایشان گذاشتند که الان قرآن را قرائت کردند، شما در این آیات میخوانید که به شهیدان اموات نگویید اما همین قرآنی که گفته شهیدان را اموات نگویید میفرماید: کل نفس ذائقة الموت، همه مرگ را خواهند چشید. خب اگر موت برای همه هست چرا شهدا را میگوییم اموات نیستند!! حتما باید براشون موت اتفاق بیفتد و آن موت هم در عصر رجعت هست، که به عالم برمیگردند و در محضر امام زمان هستند و در محضر امام زمان به شهادت میرسند. البته جنایت کاران هم برمیگردند، شهید قاتل خودش را در آنجا مجازات خواهد کرد. گفتم: که آقاسیدرضا، مهم الان حضور است تا ظهور؛ امام زمان حاضر است. ما میگوییم امام زمان غایب است، اما در حین حال حاضر است. امام زمان ناظر است، امام زمان منتظر است. او چشم به راه ماست که ما بریم و محضرش رو درک کنیم؛ آقاسیدرضا ، سعی کن این را درک بکنید.
او درک کرد من درک نکردم. او این محضر را رسید، چندین بار خدمت او رسید.
حالا گزارشی که اینجا مطرح شده در کتاب زلال یکی دو سه بار
است اما ایشان گاهی وقتها زیرزمین را انتخاب میکرد. میرفت زیر زمین در شوادون و در آنجا فرصت پیدا میکرد. یک راه هم داشت، این راه میانبر که الان اشاره شد بد نیست به شما بگم از راه امیرالمومنین علیهالسلام خدمت امام زمان روحی فدا میرسید. نهج البلاغه میخواند. آقاسیدرضا خط بسیار زیبایی داشت. واقعا هنرمند کاملی بود، اگر کسانی خطش را، نقاشیهایش را، اینها را دیده باشند، که حالا بخشی از آنها در انتهای کتاب زلال آمده است، دوستان این کتاب زلال رو نگاه بکنند، واقعا هنرمند بود، خوش ذوق بود، خوش سلیقه بود، هم در خود نمای بیرونیاش خیلی خوش سلیقه بود و گاهی وقتها میگفتم کمتر کسی این قدر این شال را قشنگ میاندازد دور گردنش. روی ظاهرش خیلی دقت میکردند و در عین حال که بچه بسیجی بود و رزمنده بود اما وقتی میآمد شما آراستگی را در او میدیدید. این دقت را در ظاهرش داشت و ایشان از طریق امیرالمومنین علیهالسلام متصل میشد. روی صحنه دیوار نوشته امیرالمومنین علیهالسلام را دید و نهج البلاغه مقابل چشمش قرار گرفت. او این قسمتهای نهج البلاغه را در حافظه نداشت اما مولا برای او تقریر میکرد و برای من خیلی سخته این مسئله رو بگم که کسی به چه کمالی می رسد که امیرالمومنین علیهالسلام نهج البلاغهاش را برای او میخواند، نهج البلاغه را برای او میگفت و او وقتی امام تقریر میکرد، مینوشت و بخشی از آنچه از نهج البلاغه یادداشت کرده، از روی نهج البلاغه نیست، از خود مولا دریافت کرده است. با چه چیزی این زمینه را برای خودش فراهم کرد و آن بحث نوافل بود.
دوستان عزیز، ما در یک روایت قدسی داریم: لا يَزالُ عبدي يَتَقرَّبُ إلَيَّ بالنَّوافِلِ بنده من و عبد من با نوافل میتواند به من نزدیک شود. قرب، یتقربُ مقرب اگه میخواهید بشوید اگر میخوایم فاصله خودمان را با خدایمان کم بکنیم به نوافل پناه ببریم. نوافل یعنی چی؟ ما یک فرائض داریم، یک نوافل داریم؛ فرائض امر واجب هست همین هفده رکعتی که ما میخوانیم فریضه است، روزه میگیرد در ماه مبارک رمضان فریضه است. اما اگر اضافه کار کردید میشود نوافل، اصل نوافل و نافله یعنی اضافه، یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنفَالِ انفال؛ از ریشه نفل است یعنی اضافه، اضافه کار کردن، لا يَزالُ عبدي يَتَقرَّبُ إلَيَّ بالنَّوافِلِ بنده من با نوافل به من نزدیک میشود، حَتَّى احِبَّهُ اگر اهل نوافل شد محبوب من میشود. من خدا، عاشقش میشوم حَتَّى احِبَّهُ؛ فَإذا أحْبَبْتُهُ اگر من عاشق بندهام شدم یک کاری میکنم كُنْتُ سَمْعَهُ من میشوم گوشش، دیگر این گوش گوش خودش نیست. این گوش صداها را میشنود، صداهای ملکوت را ادراک میکند كُنْتُ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ من میشوم چشمش، یعنی دیگه مدیریت چشمِ اون شخص، دستِ منه، منِ خدا چشم گردانی میکنم تا گناه نبیند و این چشم به سمت معارف ، به سمت ملکوت باز بشود وَ بَصَرَهُ و یَدَهُ من خدا میشوم دستش، دیگر این دستش هر کاری میکند کار من است وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى همین مفهوم را دارد و لِسانَهُ. میرسانمش به جایی که زبان او میشود زبان من، حرف میزند من روی زبانش حرف میگذارم. اگر کسی به اینجا رسید دیگر تمام حرکاتش تحت اختیار من است و آنجاست که من پردهها را برایش کنار میزنم. همین که در آنجا که در متن(دست نوشته دیداریار) گفت: ناگهان پردهها کنار رفت، البته ادامه این صحنه، که سه نفر را این طرف میبیند و سه نفر را آن طرف.
رسید آقاسیدرضا به جایی که مکالمه میکرد یعنی دیگه راحت با آقایش صحبت میکرد. او حرف میزد، آقا هم حرف میزد. دوستان عزیز من، بعضیها میرسند به جایی که ممکن است مولا را زیارت بکنند، اما نشناسند. ما همه پس از مرگمان وقتی مولا را میبینیم میگوییم که دیدهایم ایشان را، این آقا را چند جا دیدیم ولی متوجه نشدهایم. یک دسته کسانی هستند میبینند، وقتی رفت متوجه میشوند او بوده است. یعنی تصرف میکنند در ذهن آنها و وقتی دور شد متوجه میشوند آن کسی را که زیارت کردهاند، کسی جزء مولا صاحب الزمان روحی فدا نبوده است. اما یک کسانی به یک جایی میرسند که با او هم صحبت میشوند. درباره مقدساردبیلی گفتهاند که داشت از کربلا برمیگشت، سر راه یک سواری را دید گفت: نمیخوای با من همسفر بشوی؟! گفت: بیا سوار بشوید. وقتی سوار شد با او، ردیف او سوار شد، شروع کرد از علمای نجف سوال کردن، فلانی الان چطوره؟! خیلی خوب است، درسَش را دارد. یک یک شروع کرد صحبت کردن و سوال کردن. گفت: از مقدساردبیلی چه خبر؟! مقدس گفت بابا ولش کن این آدم را، این آدم نیست اصلا. گفت: اگر این گونه که تو درباره او میگویی بود، هم ردیف امامش سوار نمیشد یعنی من تو را الان هم ردیف خودم سوار کردم و او با امامش صحبت میکند و راه را طی میکند. این کمالات به هر کسی نمیرسد. یک نکته کوچک دیگری مطرح بکنم و آن هم این بود. یکی از توفیقات آقاسیدرضا انتخاب آدمهای ویژه بود که با آنها ارتباط برقرار کنه که یکی از اونا مرحوم حاج ملا جواد تدیننژاد بود نمیدانم کدام یک از شماها کیا حاج ملا جواد تدین را ملاقات کردید؟ چون ایشون کسی بود که در مسیر رفتن به کربلا، کربلا را نشانش داده بودند. میگفت من شمر را دیدم، شمر در چه هیئتی بود او را دیدم یعنی پردهها پس رفته بود، آنچه که برای آقا شیخ جعفر شوشتری رحمت الله علیه اتفاق افتاده بود برای او هم اتفاق افتاده بود و آقاسیدرضا میدانست باید این آدم را دریابد و با این شخص ارتباط برقرار بکند، من نمیخواهم بیشتر از این وقت بگیرم و صحبت بکنم، مجالی باشد باید از کرامات ملا محمدجواد تدیننژاد بیشتر گفت و این چهره را بیشتر شناخته و بیشتر شناساند. آقاسیدرضا میگشت، درست مثل یک زنبور که گلها را انتخاب میکند و شیره ی این گلها میمکد و شهد میسازد، او گلها را انتخاب میکرد. او اینها را دقیق انتخاب میکرد و دقیق با اینها ارتباط برقرار میکرد و آن خواسته خودش را از آنها میگرفت و تا کسی شهدسازی نکند در وجود خودش، به شهادت نمیرسد ، خدایش رحمت کند حاج قاسم سلیمانی؛ شهید حاج قاسم سلیمانی میگوید هرکس شهید شده قبلاً باید شهید باشد یعنی این زمینه در او فراهم شده باشد. یک انباشت بزرگ یک ذخر بزرگ، زاد بزرگ در وجود سیدرضا بود که او را به آنجا رساند.
من درست و دقیقا خاطرم هست وقتی من رسیدم رو ارتفاع و چند نفر شهید را کنار هم چیده بودند، یکی از دوستان گفت سیدرضا اینجاست و من همین جور ایستاده بودم داشتم نگاه میکردم، در عملیات والفجر ۱۰ بود دیگه، عملیات والفجر ۱۰ در منطقه غرب، ما بودیم اونجا ، من کنار او قرار گرفتم، خدایش رحمت کند، با اولیاء محشور انشاءالله ، دست ما را هم بگیرد.
دوستان نگران خودمون باید باشیم، معلوم نیست تو این فتنههای آخرالزمان که هر فتنه ای از فتنه ی قبلی سختتر خواهد بود بلوای ۱۴۰۱ از بلوای ۸۸ سختتر بود، خیلیها گیج شدن، خیلی دچار حیرت و سردرگمی شدن، خیلی ریزش کردند، خیلی سکوت کردند، نمیتونستن تشخیص بدهند الان کجا هستند. پیشتر میرویم شرایط سختتری پیش روی ماست خوشا به حال آنها که خودشونو به آن مولا بسپارند تا چشمشان را جهت بدهد و در این موقعیت ها بتوانند راه را بیابند.
سلام و صلوات الهی تقدیم به محضر همه شهدا. از همه این شهدا تقاضا بکنیم شرمندهشان نباشیم ، دست ما را بگیرند، شفاعتشان را شامل حال ما بکند و انشاءالله هم در آغاز سال و در طلیعه سال، وقتی ما زمزمه میکنیم خدایا یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال و در ماه رمضان میگوییم غَیّر سوء حالنا بحسن حالک یعنی در هر دو تا ما تغییر حال طلب میکنیم. و تغییر، یافتن افقهای تازه است. انشاءالله که سال جدید برای همه ما فهم افق های تازه، زدودن این غبارها ، ارتباط و اتصال مان را با مولایمان بیشتر بکنیم. لحظه به لحظه به ظهور داریم نزدیکتر میشویم. سال ۱۴۰۲ یک قدم به ظهور نزدیک تر شدهایم. امام صادق علیهالسلام میفرماید: ما مِن يَومِ نَيروزٍ إلاّ و نَحنُ نَتَوقَّعُ فِيهِ الفَرَجَ لأِنَّهُ مِن أيّامِنا و أيّامِ شِيعَتِنا هیچ نوروزی اتفاق نمیافتد مگر ما در ایام نوروز منتظر فرج هستیم چرا چون روز ماست و یوم شیعتنا نوروز ، روز شیعیان ماست روز ماست ما تو این ایام منتظر هستیم انشاءالله، خداوند همه ما را از منتظران قرار بدهد ، روح این شهدا شاد است. اینها(شهدا) غم به آنها نمیرسد وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم انشاءالله همانگونه که شادمانند، شادمانی را هم به ما ارزانی بدارند. به برکت خون آنها انشاءالله گرهها باز شود و فردای روشنتری پیش روی خود ببینیم انشاءالله
ٱلسَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ ٱللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ
6 پاسخ
لطفا کانال ایتایی برای اطلاع رسانی مراسم ها و سایر مطالب وبسایت راه اندازی نمایید
از شهید سیدرضا پورموسوی میخواهم در زمان رجعتش بر سر مزارم بیاید و برایم فاتحه بخونه گرچه لیاقت ندارم ولی …..
سلام این مراسم چه روزی برگزار شده ؟
با سلام و تشکر بابت همراهی شما دوست عزیز، این مراسم در شامگاه چهارشنبه ۱۴۰۲/۱/۲ برگزار شد.
سلام و عرض ادب متاسفانه ما هرگز قدر امام زاده ها و حتی پیغمبری که در دزفول مدفون هستش حضرت حزقیل نبی علیه السلام را ندانسته ایم، شهید سید رضا پورموسوی قدرشون رو دونست و کسب فیض نمود از آن ها
آه چقدر زیبا گفتند این عالم فرزانه و چقدر خوبه آدم رفیق خوب داشته باشه