رونوشتی از حکمت 82 نهج‌البلاغه به خط شهید پورموسوی

پنج گوهر علوی

وَ قَالَ (علیه السلام): أُوصِيكُمْ بِخَمْسٍ لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَيْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَكَانَتْ لِذَلِكَ أَهْلًا:
لَا يَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَّا رَبَّهُ؛ وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ؛ وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ أَنْ يَقُولَ لَا أَعْلَمُ؛ وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ؛ وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ، فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ، وَ لَا [خَيْرَ] فِي إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ.

و فرمود (ع): شما را به پنج چيز وصيت مى كنم كه براى به دست آوردن آنها اگر بر شتر سوار شويد و تند بتازيد، شايسته است:
هيچ يك از شما جز به پروردگار خود اميد نبندد و از چيزى جز گناه خود نترسد و اگر چيزى كه از او پرسند كه نداند از گفتن «نمى دانم» شرمنده نباشد و از آموختن چيزى كه نمى داند، ننگ نداشته باشد.
بر شما باد به شكيبايى، زيرا شكيبايى نسبت به ايمان چون سر است نسبت به بدن، در بدنى كه سر نباشد، خيرى نيست. همچنين است در ايمانى كه با شكيبايى توأم نباشد.

شرحی بر حکمت 82 نهج البلاغه”

 برای پرواز و گذشتن از حجاب های ظلمت و عبور از عالم ” ناسوت” به عالم “لاهوت”، به دو بال نیاز است. یکی بال علم و دیگری عمل. سعادت دنیا و آخرت در کلام اهل بیت علیهم الاسلام است. حکمت در نهج البلاغه علی(ع) دریچه ای است برای دیدن غیر خود. روزنه ای است برای عبور، اما عبور از “منیت و خودخواهی”. یکه تاز عالم معرفت، سخن را در این حکمت این گونه آغاز می کند؛ شما را به پنج چیز سفارش می کنم که اگر برای آنها شتران را پر شتاب برانید و رنج سفر را تحمل کنید، سزاوار است: 1- کسی از شما جز به پروردگار خود امیدوار نباشد 2- و جز از گناه خود نترسد 3- و اگر از یکی سؤال کردند و نمی داند، شرم نکند و بگوید نمی دانم 4- و کسی در آموختن آنچه نمی داند شرم نکند 5- و بر شما باد به صبر، که صبر در ایمان مومن چون سر است برای بدن و ایمان بدون صبر، چونان بدنی بی سر، ارزشی ندارد.”

” نهج البلاغه دشتی، حکمت 82″

امام در این حکمت پربار به پنج موضوع از مهم ترین مسائلى که در زندگى انسان سرنوشت ساز است و اهمیت فوق العاده اى دارد با تأکید اشاره مى کند. نخست مى فرماید: «شما را به پنج چیز سفارش مى کنم که اگر براى تحصیل آن شتران راهوار را به سرعت حرکت دهید (و همه جا را براى به دست آوردن آن گردش کنید) سزاوار است»; (أُوصِیکُمْ بِخَمْس لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَیْهَا آبَاطَ الاِْبِلِ لَکَانَتْ لِذَلِکَ أَهْلاً).

تعبیر به «ضَرَبْتُمْ إلَیْها آباطَ الاْبِلِ; زیر بغل شتران را بزنید) کنایه از نهایت تلاش و کوشش در این راه است، زیرا هنگامى که مى خواستند شتر را با سرعت به سوى مقصد حرکت دهند به یکى از نقاط حساس بدن او از جمله زیر بغل ضربه مى زدند تا با سرعت حرکت کند.

1- امید به خدا باعث عزت دنیا و آخرت می شود

آن گاه به بیان آنها یکى پس از دیگرى پرداخته مى فرماید: «هیچ یک از شما جز به پرورگارش امیدوار نباشد (و دل نبندد)»; (لاَ یَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِلاَّ رَبَّهُ).
زیرا اولاً: مسبب الاسباب خداست و بر اساس توحید افعالى معتقدیم: لا مؤثر فى الوجود الا الله; همه چیز به فرمان او و رشته تمام امور در قبضه قدرت اوست، بنابراین چه بهتر که انسان آب را از سرچشمه بگیرد و هرچه مى خواهد از او بخواهد و سرنوشت خود را در تفکرى شرک آلود در دست دیگرى نبیند.
ثانیاً به فرض که دیگران هم سرنوشت ساز باشند، خضوع و تواضع در برابر غیر خدا ذلت است و در برابر پروردگار عزت.
در روایتى آمده است هنگامى که برادران یوسف مى خواستند او را به چاه بیفکنند و بر اثر حسادت او را مى زدند ناگهان یوسف شروع به خندیدن کرد. برادران سخت در تعجب فرو رفتند که اینجا جاى خنده نیست گویى برادر ما مسئله به چاه افکندن را شوخى مى انگارد; ولى یوسف پرده از این راز برداشت و درس بزرگى به آنها و به همه ما آموخت. گفت: به خاطر دارم روزى به شما برادران نیرومند با آن بازوان قوى و قدرت فوق العاده نظر انداختم و با خود گفتم کسى که این همه یار و یاور نیرومند دارد چه غمى دارد. آن روز بر شما تکیه کردم و به بازوان نیرومندتان دل بستم ولى امروز خود را در چنگال شما گرفتار مى بینم و از شما به شما پناه مى برم ولى به من پناه نمى دهید. خدا از این طریق به من آموخت که من بر غیر او تکیه نکنم.(1)
البته این مسئله منافاتى با استفاده از عالم اسباب و نیروهاى دیگران براى رسیدن به اهداف مادى و معنوى ندارد; مهم آن است که انسان بداند هر سببى که تأثیرى دارد آن هم از ناحیه خداست و اگر لحظه اى چشم الطاف الهى بر جهان اسباب بسته شود همه آنها از کار باز مى مانند. آرى باید در پشت پرده اسباب مسبب الاسباب را دید.

روی نیاز

فقط باید به سمت “بی نیاز” باشد. آنان که یک روز عزیزند و یک روز ذلیل، نمی توانند ملجاء و مأوایی برای دلهای دردمند باشند. اگر نیازمند، امیدش به “نیازمند” دیگری است رفته رفته روح ایمان از وجودش خارج و روح خبیث شیطانی جایگزین آن می شود. از این رو امید باید فقط به “خالق” هستی باشد. (لا یرجون احد منکم الا ربه).

امید به خدا نیازمند را بی نیاز، استعدادش را شکوفا، قلبش را مملو از عشق و محبت به همنوعان، و لبریز از کینه و نفرت به دشمنان خدا و خلق خدا می کند. امید به خدا همراه با تلاش و سعی، ثمرات شیرین و بسیار به بار می نشاند. از گوشه نشینی و خنثی نگری، کسالت و تنبلی پرهیز می دهد. امید به خدا شخص مؤمن را بر آن می دارد تا بر کمیت و کیفیت اعمال صالح خود بیفزاید. قرآن می فرماید: “آنان که به بقاء و دیدار خدای خود امید دارند، ناگزیرند عمل صالح انجام دهند.” (کهف / 110)

امید به غیر خدا هم آثار مخرب و زیانباری دارد. آرزوی دنیوی، خسران و تباهی را به بار می آورد که در نهایت میوه بدمزه و تلخ آن جز کفر و شرک چیز دیگری نیست. “اینها (کافران) را به حال خود واگذار تا آشامیدنی ها، خوردنی ها، لذات مادی و آرزوها، آنان را غافل و از مسیر انسانی دورشان کند. اینان در آینده نتیجه این شهوترانی و آرزوهای خود را خواهند دید.” (حجر / 3)

اگر خوب تفکر شود علت انحراف، غیر از این چند مورد نیست” به حساب خودمان رسیدگی کنیم قبل از آن که به حسابمان رسیدگی کنند.”

خوردن، آشامیدن، آرزو و … اگر در جهت مثبت و به حد اعتدال باشد، نتیجه اش حرکت به سمت کمال و رشد است؛ اما  اگر در آن زیاده روی شود روح ایمان می میرد و عقل و خرد اسیر استعمار دیو شهرت می شود.

سؤال: چرا آرزوی دنیوی نداشته باشیم؟

اسلام مخالف آرزو و آزادی نیست؛ اسلام مخالف افزون خواهی و خود برتر بینی بی دلیل است. آرزو و آزادی تا آنجا که آزادی، امنیت و آرامش را از دیگری و جامعه سلب نکند مورد تأیید است.

در این باره قرآن نیز می فرماید: “پول، دارایی، فرزند، عیال و … اینها همه زینت و شیرینی دنیاست. شما به دنبال باقیات الصالحات باشید که نزد پروردگار جزای نیکو دارد و آرزوی خوبی است.” (کهف / 46)

باقیات صالحات یعنی:

الف)فرزند نیکو:فرزندی که بر اساس تعالیم عالیه اسلام تربیت شده باشد، هر کار نیک و عبادتی که انجام دهد بدون آن که ذره ای از ثواب آن کم شود به همان اندازه اجر و ثواب به والدین آن فرزند می رسد.

ب) عبادت:

عباداتی که انسان در طول دوران زندگی برای انجام فرمان خداوند تبارک و تعالی انجام داده است.ج) انفاق: بذل و بخشش به افراد مورد نیاز در زمانی که در دنیا زندگی کرده است.

در زمان پیغمبر(ص) شخصی از دنیا رفت، انبار خرمایش طبق وصیت، بعد از مرگش بین مستمندان تقسیم شد. زمزمه بعضی فقیران به گوش پیامبر(ص) رسید که: “خوش به حال ثروتمندان. تا زنده اند از ناز و نعمت برخوردارند و آنگاه که مُردند با تقسیم اموالشان بین مستمندان، راه بهشت را بر خود هموار می سازند…”

این نوع نگرش مردم به دین، پیامبر(ص) را سخت آزار می داد. دانه خرمایی دید؛ آن را برداشت و فرمود: “مردم، اگر این شخص در طول حیات خود، این دانه خرما را وقف کرده بود و به استفاده مستمندی می رساند بهتر از انفاق این همه خرما، بعد از مرگش بود.

2- فقط از گناه باید ترسید

سپس امام(علیه السلام) دومین توصیه را بیان مى دارد و مى فرماید: «هیچ کس جز از گناه خود نترسد»; (وَلاَ یَخَافَنَّ إِلاَّ ذَنْبَهُ).
دلیل آن روشن است چیزى که دشمن واقعى انسان است گناه اوست که او را در دنیا و آخرت به درد و رنج گرفتار مى کند. در حالى که اسباب هولناک این جهان حتى بمب اتم آخرین کارى که با انسان مى کند این است که حیات او را مى گیرد. اگر این مسئله در راه رضاى خدا باشد به افتخار شهادت مى رسد که بزرگترین افتخار است.

انسان در زندگی باید بی باک و شجاع باشد؛ شجاعتی که با عقلانیت گره خورده باشد. چون ترس، خواری و زبونی را به ارمغان می آورد و زبونی برای شروع خدمت به کفر و باطل کافی است. اما ترس از خدا، عزت به همراه می آورد و بر اقتدار و قدرت انسان می افزاید. آنان که “سر” را در پیش حضرت حق فرو آورند، در برابر هیچ ستمگر جلادی کرنش نمی کنند.

الف) بالا رفتن ظرفیت:

ترس از خدا ظرفیت انسان را بالا می برد. ” کسی که به خدا ایمان داشته باشد از کم و زیاد شدن ثواب و از احاطه رنج و عذاب بیمناک نمی شود.(جن /13) “ایمان به خدا باعث می شود که انسان از هیچ ظلم و آسیبی نترسد.” (طه / 112) کسی می ترسد که نقطه ضعف داشته باشد و یا پرونده اعمالش مملو از گناه و ظلم باشد؛ اما مؤمن خیانت و ستمی مرتکب نشده تا از عواقب آن بترسد…

ب) اثر وضعی گناه:

گناه اثر وضعی دارد. باعث هلاکت و نابودی است و اگر دامن اجتماع را گرفت، عذابی هم که نازل می شود دامن کل اجتماع را می گیرد ولو این که در میان آنان عده قلیلی هم اهل گناه،

فسق و فجور نباشند. قرآن در علت نزول بلا می فرماید: ” به سبب گناه و معصیت آن قوم و یا قبیله، خداوند عذاب نازل می کند و هیچ کس را یارای مقابله نیست.” (شمس/14)

پس اگر در جامعه ای رباخواری، شهوات جنسی، خیانت به بیت المال مسلمین و … رایج شد، مردم آن جامعه باید به انتظار عذاب الهی بنشینند که وعده حق عملی است.

ج) ریشه ظلم و ستم:

قرآن ریشه ظلم، ستم، جسارت و جرأت برگناه را عدم ترس از آخرت می داند. (مدثر/53) زیرا آنان که به آخرت اعتقادی ندارند و یا آن را باور نمی کنند برای کامیابی از لذات زودگذر دنیا، ممکن است به هر جنایت و خیانتی دست بزنند و آینده خود و جامعه را به مخاطره اندازند.ترس در همه ابعاد و اشکال آن قبیح است مگر در برابر خدا. راز آدمیت و انسانیت را دریابیم و از لجنزار مادیات و هوا و هوس بیرون رویم تا بوی خوش معنویت را استشمام کنیم.

3 – اثرات و جایگاه علم در زندگی انسانها:

آن گاه به سومین دستور پرداخته مى افزاید: «هیچ کس از شما اگر چیزى را از او پرسیدند که نمى داند حیا نکند و (صریحاً) بگوید: نمى دانم»; (وَ لاَ یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لاَ یَعْلَمُ أَنْ یَقُولَ: لاَ أَعْلَمُ).
گفتن نمى دانم عیب نیست. عیب آن است که انسان جواب خطایى بدهد و دیگران را به گمراهى بیفکند و عقلاً و شرعاً در برابر آنها مسئول باشد. مخصوصاً هرگاه قول بدون علم در مقام قضاوت یا فتوا بوده باشد که مسئولیت بسیار عظیمى دارد.
در کتاب شریف کافى حدیثى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنْ أَفْتَى النَّاسَ بِغَیْرِ عِلْم وَلاَ هُدًى لَعَنَتْهُ مَلاَئِکَةُ الرَّحْمَةِ وَمَلاَئِکَةُ الْعَذَابِ وَلَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفُتْیَاهُ; کسى که بدون علم و هدایت فتوا بدهد فرشتگان رحمت و عذاب، او را لعنت مى کنند و گناه کسانى که به فتواى او عمل کرده اند بر دوش او خواهد بود».(2)
شمول لعن فرشتگان عذاب نسبت به چنین کسى روشن است; اما چرا ملائکه رحمت او را لعن مى کنند؟ ظاهرا به این دلیل است که از گفتن نمى دانم در جواب، که مایه رحمت الهى است خوددارى کرده است.
افراد مغرور به علم، خود باید بدانند که به قول معروف «همه چیز را همگان مى دانند و همگان از مادر نزاده اند» بلکه مى توان گفت: همگان نیز همه چیز را نمى دانند. پس چه عیبى دارد که انسان جمله نمى دانم را در این گونه موارد به فراموشى نسپارد.
آن گاه در چهارمین دستور مى افزاید: «اگر کسى از شما چیزى را نمى دانست از فرا گرفتن آن خجالت نکشد»; (وَ لاَ یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ یَعْلَمِ الشَّیْءَ أَنْ یَتَعَلَّمَهُ).
هنگامى که انسان از مادر متولد مى شود چیزى نمى داند و با گذشت زمان با سؤالات پى در پى از این و آن حقایق بسیارى را فرا مى گیرد. بزرگترین دانشمندان جهان یکى از دلایل پیشرفتشان در علم و دانش، سؤال بوده است. آرى سؤال، کلید علم و دانش است.
همان گونه که در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) آمده است: «الْعِلْمُ خَزَائِنُ وَالْمَفَاتِیحُ السُّؤَالُ فَاسْأَلُوا یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ فَإِنَّهُ یُؤْجَرُ فِی الْعِلْمِ أَرْبَعَةٌ السَّائِلُ وَالْمُتَکَلِّمُ وَالْمُسْتَمِعُ وَالْمُحِبُّ لَهُمْ; علم و دانش به منزله خزائنى است و کلید آن سؤال و پرسش است، بنابراین (هرچه را نمى دانید) سؤال کنید، زیرا در آموزش علم چهار کس پاداش مى گیرند: سؤال کننده، گوینده، شنونده (زیرا ممکن است در مجلس شنوندگانى غیر از سؤال کننده وجود داشته باشند) و آن کس که آنها را دوست دارد».(3)

الف) علم سودمند:

هر علمی که به جامعه نفع برساند و باعث ضرر و زیان به عده ای دیگر نشود آن علم سودمند است. قرآن در خصوص اهتمام ورزیدن انسانها به علم، آیات بسیار دارد. قرآن می فرماید:” عبادت خدا فقط با علم صورت می پذیرد.” (فاطر/ 28) عبادت با جهل سازگاری ندارد. چون جاهل فقط جوارح خود را در عبادت حاضر می کند اما عالم علاوه بر آن جوارح، روح خود را نیز دخیل در مهمانی خدا می کند.

ب) علم مضر:

هر دانش و تخصصی که به دین و جامعه ضرر و زیان برساند، از نظر شارع مقدس بی ارزش و مردود است. خواه علم فقه باشد یا علم سحر، ساختن ابزارآلات جنگی باشد یا فیلم و … علم به تنهایی زیان بخش است. وجود آدمی مرکب از جسم و روح است، جسم جنبه مادی، و روح جنبه ملکوتی و معنوی دارد. علم به تنهایی قدرت حیوانی انسان را بالا می برد اما علمی که همراه با تهذیب نفس باشد، جنبه ملکوتی و روحانی انسان را ارتقاء می دهد. اگر علم به وسیله تقوی و تهذیب نفس کنترل نشود، تا در موقع مناسب مورد استفاده قرار گیرد، بسیار خطرناک و مضر می شود و چه بسا آسایش جهانیان را به خطر اندازد.

4- صبر و اثرات آن:

در پایان به پنجمین و مهم ترین دستور پرداخته مى فرماید: «بر شما باد که صبر و استقامت را پیشه کنید، زیرا صبر و استقامت در برابر ایمان همچون سر است در برابر تن. تن بى سر فایده اى ندارد هم

چنین ایمان بدون صبر و استقامت»; (وَعَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ، فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الاِْیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَلاَ خَیْرَ فِی جَسَد لاَ رَأْسَ مَعَهُ، وَلاَ فِی إِیمَان لاَ صَبْرَ مَعَهُ).
مى دانیم مهم ترین حواس انسان در سر اوست: بینایى، شنوایى، چشایى و بویایى و مهم ترین ابزار ارتباط انسان با دیگران که زبان است در سر قرار دارد. دروازه ورود غذا به بدن; یعنى دهان نیز جزء این پیکر است. از همه مهم تر، فرمانده تمام اعضا که مغز است در وسط جمجمه قرار دارد که اگر کمترین آسیبى به آن برسد بخشى از فعالیت هاى بدن تعطیل مى شود. در سکته مغزى که گاه نیمى از بدن انسان فلج مى گردد عامل اصلى خونریزى بعضى از رگ هاى مغز است که آن بخش را از کار انداخته است.
امروز در بسیارى از شهرهاى صنعتى اتاق کنترلى وجود دارد که از آنجا به تمام بخش ها فرمان لازم داده مى شود و یا دستور توقف مى دهند. مغز انسان در واقع اتاق کنترل تمام بدن است.
همه اینها در سر قرار دارد; اگر سر از بدن جدا شود، انسان دست و پاى مذبوحانه اى مى زند و پس از چند دقیقه تمام دستگاه ها تعطیل مى شود. صبر و استقامت نسبت به ایمان نیز چنین است. اگر از ایمان جدا شود دوام و بقایى براى ایمان نخواهد بود، زیرا نه در برابر گناه تاب تحمل ترک دارد، نه در برابر مشکلات اطاعت، توانى در خود مى بیند و نه در مصائب صبر مى کند.
به همین دلیل هنگامى که فرشتگان رحمت به استقبال بهشتیان مى آیند به آنها مى گویند: «این همه نعمت در برابر صبر و استقامتى است که به خرج دادید»: «(وَالْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ باب * سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ); مؤمنان وارد باغ هاى جاویدان بهشتى مى شوند و همچنین پدران، همسران و فرزندان صالح آنها و فرشتگان از هر درى بر آنان وارد مى شوند و به آنها مى گویند سلام بر شما (اینها همه) به دلیل صبر و استقامت تان است چه نیکو است سرانجام آن سراى جاویدان».(4)
این سخن را با حدیث پرمعنایى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم. فرمود: «الصَّبْرُ خَیْرُ مَرْکَب ما رَزَقَ اللّهُ عَبْداً خَیْراً لَهُ وَ لا أوْسَعَ مِنَ الصَّبْرِ; صبر بهترین مرکب راهوار است و خداوند هیچ بنده اى را چیزى بهتر و گسترده تر از صبر (و استقامت) نداده است(5). (6)

در این حکمت نهج البلاغه، فراز آخر (یعنی صبر)، در برابر چهار بحث گذشته، از امتیاز خاصی برخوردار است. امام(ع) انسان ها را به صبر و شکیبایی توجه می دهد و می فرماید: “بر شما واجب است تا صبر را پیشه خود کنید. صبر در ایمان مؤمن چون سر است برای تن، و ایمان بدون صبر، همچون بدنی بی سر، ارزشی ندارد و سودی نمی بخشد.

کلید همه عبادات و چشیدن حقیقت همه آنان، در داشتن صبر است. صبر به انسان قدرت می دهد تا لحظاتی از لذات مادی بریده و به عبادت بپردازد. صبر، قدرت می دهد تا در برابر وساوس شیطانی و هواهای نفسانی به شیطان پلید جواب “رد” دهد و زیر بار ننگ گناه نرود.

اقسام صبر:

صبر در عبادت:

لازمه هر عبادت صبر است؛ زیرا به هنگام انجام عبادت باید در برابر وساوس شیطانی مقاوم بود.صبر در معصیت:آنگاه که زمینه گناه فراهم است نیرویی از درون فریاد بر می آورد که انجام نده. او چشم می پوشد و از آن لذت و درخواست مقطعی، به خدا پناه می برد که این صبر در معصیت خود دارای درجاتی است.

صبر در مصیبت:

مؤمن در مصیبت و مرگ عزیزش جزع و فزع نمی کند چون مالک واقعی را خدا می داند. گریه می کند اما شکایتی ندارد.اگر انسان بخواهد چند فراز اول را به خوبی انجام دهد، در راه آن باید مشکلات و سختی هایی را نیز متحمل شود (زیرا هیچ چیزی بدون زحمت به دست نمی آید). و اگر صبر نباشد به آن درجات نائل نخواهد شد. چرا که به وسیله “صبر” می توان به لقاءالله رسید. (رعد/22)

پی نوشت:
(1). تفسیر نمونه، ج 9، ذیل آیه 15، سوره یوسف.
(2). کافى، ج 1، ص 42، ح 3.
(3). بحارالانوار، ج 1، ص 196، ح 1.
(4). رعد، آیه 23 و 24.
(5). میزان الحکمه، ج 5، ح 10025.
(6). سند گفتار حکیمانه: در مصادر نهج البلاغه، درباره اسناد این کلام گهربار آمده است: این کلام از روایات متواتره است که از آن حضرت نقل شده سپس به گروهى از کسانى که از قبل از سیّد رضى آن را نقل کرده اند اشاره کرده و نه منبع معروف را ذکر مى کند از جمله صحیفة الامام الرضا(علیه السلام) و ابن قتیبه در عیون الاخبار و جاحظ در البیان والتبیین و صدوق در خصال و بعد از مرحوم سیّد رضى نیز از گروه کثیر دیگرى که یازده مورد آن را ذکر کرده است نقل مى کند از جمله خوارزمى در مناقب و فتّال نیشابورى در روضة الواعظین و سبط بن جوزى در تذکرة الخواص و ابن عساکر در تاریخ مدینة دمشق و سیوطى در تاریخ الخلفاء. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 79 و 80)
zolal.ir

آخرین مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره ما :

سایت زلال تحت نظارت خانواده محترم شهید سیدرضا پورموسوی بروزرسانی می‌شود.

با ما در ارتباط باشید: Seyedrezashahid@gmail.com