در خصوص خاطرات شهید پورموسوی خدمت برادر رزمنده و جانباز حاج عبدالرحیم قزلباش رسیده بودیم:
بخشی از مصاحبه ای که ایشان از همسنگر خود، شهید سیدرضا پورموسوی نقل فرمودند تقدیم میگردد:
ایشان در ابتدای دیدار و مصاحبه، شعری از میرفندرسکی را درخصوص درک شخصیت شهید پورموسوی برایمان فرمودند:
چرخ با این اختران ، نغز و خوش و زیباستی
صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت
بررود بالا همان بااصل خود یکتاستی
این سخن را در نیابد هیچ فهم ظاهری
گر ابونصراستی و گر بوعلی سیناستی
ایشان در ادامه ی مصاحبه فرمود:
یک نکته ای را من همیشه به همه دوستانی که پیگیر یادواره های شهدا و خاطرات شهدا هستند میگویم که یک نکته را همیشه مواظب باشید که یک وجه مشترک بین همه شهدا هست و آن خیلی مهم است ،
و آن این است که این شهدا با پدر و مادرشان و دوستانشان و مردم مهربان بوده اند،
این مهمترین خصوصیتی است که وجه اشتراک همه شهدا بود و خصوصا از همه بیشتر در بین دوستان ما، شهیدپورموسوی است که الگوی ما در این موضوع بود و بسیار با متانت بود و محجوب بود و صحه صدر داشت،
و همین معرفت و اخلاق و رعایت مسایل مذهبی بود که در جبهه زمانی که روحانی نداشتیم ایشان را امام جماعت خودمان قرار داده بودیم.
نکته ی دیگری از ایشان(سیدرضا) که برای من بسیار شاخص بود این بود که بیشتر روزها و قریب به اتفاق روزها و معمولا هم بعدازظهر ها ، یک جز از قرآن را ختم مینمود.
من علاقه ایشان به قرآن را که دیده بودم، خوشحالم که کتابی قرآنی بنام المعجم را به ایشان هدیه دادم.
آقای قزلباش بعد از نقل خاطرات مشترک شان با شهید پورموسوی، در آخر مصاحبه ، این شعر را برایمان خواندند:
روزگاری شهر ما ویران نبود
دین فروشی اینقدر ارزان نبود
صحبت از موسیقی عرفان نبود
هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود
دختران را بی حجابی ننگ بود
رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود
وه که در سال سیاه دو هزار
کار فرهنگی شده پخش نوار
ذهن صاف نوجوانان محل
پر شده از فیلم های مبتذل
پشت پا بر دین زدن آزادگی است
حرف حق گفتن عقب افتادگی است
آخر ای پرده نشین فاطمه
تو برس به داد دین فاطمه
بی تو منکر ها همه معروف شد
کینه توزی با دلی مکشوف شد
بی تو دلهامان به جان آمد بیا
کاردها بر استخوان آمد بیا