سالها بی‌تابی به وصالی دائمی ختم شد

به نام خدای مهربان
…خبر شهادت سیدرضا را یادش نیست چه کسی به او داد،خبر مثل قیر داغی بود که بر سرش ریختند.حرفش همان بود که موقع رفتن سیدرضا به جبهه گفته بود: بچه من که عزیزتر از بچه های دیگر نیست.
با این حال ، دلش چیز دیگری می گفت…
هرچندبی بی هشت پسر دیگر هم داشت تا جای خالی سیدرضا را برایش پر کنند،اما قصه بی بی قصه ی ۲۱سال بالیدن او به رشد مویرگی سیدرضا در مقابل چشمانش بود که قد می کشید و با آن چشمان سبز و موهایی خرمایی طلایی دل بی بی را می برد.
و حالا که بی بی فاطمه جای آن همه خیالات قشنگ برای سفره عقد و عروس زیباروی سیدرضا ی محجوب و‌ دوست داشتنی اش ، می باید بر سر مزارش می رفت و او را به دل خاک می سپرد،از حال رفت و بیهوش شد و خدا خواست موقع دفن پیکر سوخته و‌مچاله شده فرزند محبوبش آنجا نباشد و سیدرضا را همانطور رشید و آراسته و زیبا رو در ذهن بسپارد.اما داغ فراق سرد شدنی نبود و نیست.
حتی بعد از سال‌های سال که از رفتن پاره تنش می گذشت ،بی بی دلش به کمد وسایل سیدرضا خوش بود و مزاری که زیارتگاه مریدان و ارادتمندان اوست…
تا امروز …
امروز سالها بی تابی برای سیدرضای بی بی فاطمه به وصالی دائمی ختم شد.
بی بی از امشب مهمان شهید سیدرضاست و دیگر دلتنگ او نخواهد بود….

آخرین مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

درباره ما :

سایت زلال تحت نظارت خانواده محترم شهید سیدرضا پورموسوی بروزرسانی می‌شود.

با ما در ارتباط باشید: Seyedrezashahid@gmail.com